ميل باران
گاه گاهی ميل باران می کنم
گونه ها را اشکباران می کنم
در کوير لوت دل با يک خروش
چشم ها را چشمه ساران می کنم
با زلال اشک خود يک نيمه شب
صد بيابان را گلستان می کنم
طيف خواب از ديدگان پر می کشد
تا دلم را غرق طوفان می کنم
عشق جانان تا درون جان خلد
جان خود را محو جانان می کنم
از رخ آن جانِ جان گيرم نقاب
چهره دل را چو عريان می کنم
تا فتد چشمم بر آن روی گلش
بلبل دل را غزلخوان می کنم
گِرد آن سرو چمان شب تا سحر
چرخشی افتان و خيزان می کنم
چون بنوشم از کفَش پيمانه ای
با دو عالَم نقض پيمان می کنم
با شبانی این چنین پر رمز و راز
روزها را شب چو مستان می کنم
آن قدر شب مست می گردم که روز
رقص بر خار مغیلان می کنم
رقص من رقاصی این واژه هاست
شعر را موج خروشان می کنم
شاعر شروان مرا دوشینه گفت
اقتدا بر پور خاقان می کنم
باز امشب میل باران می کنم
یک غزل تقدیم یاران می کنم
محمد خاقانی اصفهانی
نیمه شب پنج اردیبهشت ۹۷