به نام خدا
این بار به چه کسی رأی می دهم؟
(محمد خاقانی اصفهانی – اردیبهشت ۱۳۹۶)
- هر روز خدای منّان را به خاطر منّت حضور در بازه زمانی انقلاب اسلامی ایران سپاس می گویم. خود را مدیون این انقلاب مبارک می دانم، و از کاستی های خود در خدمت به آن عذر تقصیر به درگاه خدا می برم.
- در عمر ناقابلم به بسیار کشورها سفر کرده و تجارب فراوان از این سفرها اندوخته ام. هر روز بیشتر به این که یک مسلمان ایرانیم به خود می بالم، خاک ایران اسلامی را توتیای چشم خود می کنم، و دفاع از انقلاب اسلامی ایران را چون حفظ جان امام زمان (عج) واجب می دانم.
- در جمهوری اسلامی ایران قسطاس مستقیم اسلامیت نظام را رکن رکین ولایت مطلقه فقیه می دانم. البته بر این باورم که اولاً: التزام مطلق به ولایت فقیه مادامی است که طبق قانون اساسی – که میثاق ملی کشور ماست – ولیّ فقیه به تشخیص خبرگان واجد شرایط لازم باشد. ثانیاً: این التزام یک التزام عملی است نه نظری، و هر انسانی در چارچوب اندیشه خود محقّ و بلکه مکلّف است تا خود ببیند و خود باور کند.
- در بخش جمهوریّت نظام، اگرچه در عقایدم دل در گرو اسلامی دارم که رأی اکثریت را ملاک تشخیص حق نمی داند، و به حقیقت جویانی که گاه در اقلیتند نور امید می دهد، اما به افتخار به دینی باور دارم که اکثریت مردم را – هرچند به باطل بگروند – در انتخاب سرنوشت کشور و میهن خود آزاد معرفی می کند، و به پیامبر رحمت هشدار می دهد که رأی خویش را به مردم تحمیل نکند، از سیطره جویی بپرهیزد، و اگر مردم حق را نپذیرفتند به یادآوری بسنده کند.(فذکّر. إنما أنت مذکّر. لست علیهم بمصیطر – غاشیه ۲۲)
- تکرار انتخابات را به عنوان مبنای جمهوریت نظام سند افتخار کشورم شناخته، و اعتماد به پشتوانه مردمی آن را بزرگترین نقطه قوّت آن در عرصه مقابله با دشمن قسم خورده ایران و اسلام می دانم. با هر انتخاب ملت ما در وسط میدان تصمیم های سخت یک گام به بصیرت واقعی و درک درست بایدها و نبایدها نزدیک تر می شود. البته هر کار بزرگ تاوانی دارد، و تاوان برگزاری یک انتخاب پرشور تنش های سیاسی و لرزه ها و پس لرزه های آن است.
- چندصدایی و تضارب آراء را که مایه شورآفرینی در انتخاب مردم است رحمت الهی می دهم. در میانه صداهای گوناگون تقابل دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب را مایه برکت کشور و نفی استبداد می دانم. اين دو جناح را میمنه و میسره جبهه انقلاب و دو بال پرواز آن می دانم، و از شنیدن هر ندایی از یک سو در نفی سوی دیگر رنج می برم.
- آنچه در بند پیش از ارزش و اعتبار دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب گفتم مربوط به مجموعه ای از آن دو است که جانب اعتدال را رعایت کنند، که در این صورت، و فقط در این صورت خود را در مشی سیاسی اصولگرای اصلاح طلب می دانم، و تعامل میان این دو اندیشه را – که اوّلی داعیه دفاع از اصول ثابت دارد و دومی در عزم تغییر است و تحوّل – نه تنها ممکن، بلکه واجب شرعی می دانم، واجبی که به برکت رحمت و اخوّت ایمانی در دسترس است. از همین رو از صمیم دل به دوستی همرزمان خود در هر دو جبهه – مادام که از اعتدال عدول نکنند – می بالم.
- به دلیل بند پیش، هر نوع کنش و واکنش تندروانه را در دو جبهه بالا خروج از جاده صواب می دانم، که اوّلی را به ورطه مغضوبین، و دومی را به پرتگاه ضالّین می کشاند. براین عقیده ام که افراط در اصولگرایی یاران انقلاب را به جاهل متنسّک، و افراط در اصلاح طلبی آنان را به عالمّ متهتّک تبدیل می کند. دو آفتی که نخستین از دومین شرمگین تر و دومین از نخستین خطرناک تر است.
- در برخی انتخابات مجلس شورای اسلامی یا شورای شهر در گذشته به دلیل بالا به مجموعه ای از دوستان هر دو جناح که با برآورد شخصی آنان را شایسته خدمت دانسته ام رأی داده ام، تا از موضع خود که أمر بین أمرین است عدول نکنم. اما در انتخاب رئیس جمهور نمی توان میان دو نفر از دو جناح مقابل جمع کرد، بنابراین مجبورم به آن جناح که آن را در آن شرايط (و شاید فقط در آن شرايط) نزدیک تر به صواب می دانم رأی دهم. این بار باید میان آقایان روحانی و رئیسی یکی را برگزینم.
- در کارزار میان احمدی نژاد و موسوی به اولی رأی دادم. اگرچه قلبا موسوی نخست وزیر زمان امام (ره) را بیشتر دوست می داشتم، ولی بعضی تحرکات از سوی جنبش سبز مرا به شدت نگران کرد، و رأیم را به احمدی نژاد کشاند. از جمله: حمایت های سرسختانه برخی سردمداران کاخ سفید از پیروزی جنبش سبز. آخر من همواره این توصیه امام راحلمان را آویزه گوش دل داشتم که می فرمود هر وقت دشمن اصرار می کند کاری انجام دهم می فهمم که باید خلاف آن عمل کنم. از دیگر سو تکیه بر رنگ سبز به عنوان شعار یک طیف مرا یاد انقلاب های رنگی مورد حمایت دشمن می انداخت، و اعلام پیروزی خودساخته آقای موسوی ظهر روز رأی گیری و ساعاتی پیش از اتمام انتخابات، و پیام تبریک آقای خاتمی – ایدئولوگ اصلاحات – در همان نیم روز برایم حکایت از این داشت که این دوستان بنا ندارند به رأی مردم گردن نهند و پیشاپیش ردای دولت را فقط برازنده خود می دانند.
- اگرچه تجربه احمدی نژاد به ويژه در دور دوم ریاست جمهوری تجربه تلخ و مرارت باری بود، و افتضاحات فراوان به بار آورد، و ثابت کرد این شخص چندان هم التزام عملی به قانون اساسی و ولایت فقیه ندارد، اما هنوز هم از رأیی که به او دادم و به موسوی ندادم پشیمان نیستم. آخر من خوشتر دارم به کسی رأی دهم که نمی فهمد دارد خیانت می کند تا به کسی رأی دهم که می فهمد دارد خیانت می کند و همچنان خیانت می کند! آری؛ شنیده ام که: “دشمنان دانا به از نادان دوست”، اما دلم به غیر از آنچه در این بند گفتم رضایت نمی دهد. و از من توقع ندارد برای فرار از دوست نادان به دشمن دانا پناه ببرم.
- درست به دلیل بند بالا؛ اکنون بر آنم که به روحانی رأی ندهم و به رئیسی رأی دهم. شواهد این روزها نشان می دهد حتی اگر رئیسی نوعی احمدی نژاد جدید باشد (که نیست، و دست کم امیدوارم نباشد)، اما روحانی اکنون یک موسوی جدید است. اگر حامیانی از احمدی نژاد سابق در اردوگاه رئیسی سخت به کار مشغولند، از اين سو هم حامیان موسوی در اردوگاه روحانی مشغول لشکرکشی هستند. با سلام علیکی که با برخی دوستان هر دو اردوگاه دارم تصورم این است که حامیان احمدی نژاد سابق قصد اصلاح رفتار غلط او را دارند. اما چنین قصدی را در میان حامیان روحانی ندیده ام. اردوگاه آقای رئیسی محل تجمع کسانی است که به حکم ولایت مداری نتیجه انتخابات را هرچه باشد می پذیرند (که در دوره خاتمی و روحانی چنین کردند)، ولی اردوگاه مقابل یک بار در سال ۸۸ ثابت کرد که فقط خود را می پذیرد. آنها همچنان از کارهای زشتی که به اسم دفاع از موسوی در عاشورای سال ۸۸ رخ داد و بیانیه های جانانه کاخ سفید در حمایت از آن اردوگاه بیزاری نجسته اند، و با بی انصافی کار خود را توجیه می کنند. گویا فراموش کرده اند که کفر به طاغوت و برائت از امامانِ کفر شرط اوّل مسلمانی است که حتی در قرآن ما بر ایمان به خدا هم مقدّم شده است.
- بزرگترین برگ برنده روحانی در اثبات شایستگیش فتح الفتوح برجام! است. اول گفتند سه گل زدیم و دو گل خوردیم، و این لازمه یک مذاکره برد برد است. اما روشن شد که آن سه گل را هم خورده اند و خورده ایم. شک دارم که تخصیص ۳ میلیارد دلار بجای ۵۵ میلیارد دلار طلب ایران – به قول آقای جان کری – ارزش شکستن قبح دست گذاشتن در دستان آمریکا را داشت. اما شک ندارم که برجام نبود که سایه جنگ را از سر کشور ما برطرف کرد. این اراده آهنین ملتی استوار زیر سایه رهبری فرزانه و با تقدیم شهیدانی خدایی در دفاع مقدس و دفاع از حرم ولایت بود که به دشمن مجال آغاز جنگ نداد. نتیجه این که به دشمن بگوییم “تو درست گفتی؛ مشکلات اقتصادی ما را به وادادن و تسلیم بخش عظیمی از توان هسته ای وادار کرد” این است که او بر راه خود در تشدید فشار اقتصادی مصمم تر شود. او اکنون با اطلاعاتی که هر لحظه از توان خود به او داده ایم برای شروع به جنگ از قبل از برجام آماده تر است. نگویند برجام خواستِ رهبر بوده است که به صد دلیل باور نمی کنم.
- با همه آنچه در بالا گفته شد، از دوستان و دانشجویان خود می خواهم با همه توان و با بسیج نزدیکان خود در ۲۹ اردیبهشت رأی دهند. حتی اگر قرار است به روحانی رأی دهند حتما رأی دهند. حتی اگر مصداق مورد انتخاب آنان درست یا اصلح نباشد شور انتخابات که تمرین راستین آزادی است فراتر از رأی دادن به این و آن ارزش دارد. بیایید به یکدیگر احترام بگذاریم و اختلاف رأی در نحوه اداره کشور را به شکست و فشل در برابر دشمن تبدیل نکنیم. آنچه در بالا گفتم تشخیص من است که ممکن است غلط باشد. ولی ما به خدایی باور داریم که تکلیف در حد و اندازه توان ما خواسته است. و اگر تشخیص کسی غلط باشد و دلش را باور کند بر او گناهی نیست، بلکه مأجور است. که: “للمصیب أجران وللمخطئ أجر واحد”.
با آرزوی سربلندی و سرفرازی برای ایران اسلامی و مزید توفیق برای برادران و خواهران خودم
محمد خاقانی اصفهانی – دانشگاه اصفهان ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
سلام قولا من رب رحیم
استاد ارجمند جناب آقای دکتر خاقانی ، استدلال و منطق سیاسی شما در این زمینه قابل ستایش است و موجب دلگرمی می باشد . ضمنا کاش بقیه اساتید نیز مصلحت اندیشی را کنار گذاشته و صریحا اعلام موضع نمایند و جبهه نیروهای انقلاب را تقویت کنند. احسنت به شما
از لطفتان ممنونم